20- احب العباد الی الله الاتقیاء الاخفیاء
محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزگاران گمنامند .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 153 ، ح 5929
21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.
(جهاد النفس، ص 247)
22- احب الاعمال الی الله أدومها وان قل .
محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است ، اگر چه اندک باشد .
صحیح مسلم ، کتاب صلاة المسافرین و قصرها ، ح 1305
23- احب الاعمال الی الله من أطعم مسکینا من جوع أو دفع عنه مغرما أوکشف عنه کربا
بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند ، یا قرض او رابپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند .
کنز العمال ، ج 6 ، ص 342 ، ح 15958
24- لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل .
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .
(اصول کافی،ج1،ص30)
25- احب الاعمال الی الله حفظ اللسان
بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 551 ، ح 7851
26- احب الجهاد الی الله عز وجل کلمة حق تقال لامام جائر
بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقی است که به پیشوای ستمکار گویند .
مسند احمد ، باقی مسند الانصار ، ح 21137
27- احب الطعام الی الله ما کثرت علیه الایادی
بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهی بسیار بر آن بنشیند .
کنز العمال ، ج 15 ، ص 233 ، ح 40716
28- احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل والرمی .
بهترین بازیها در پیش خدا اسب دوانی و تیراندازی است .
کنز العمال ، ج 4 ، ص 344 ، ح 10812
29- طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.
(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)
30- احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتری وسمحا اذا قضی وسمحا اذااقتضی .
خداوند بندهای را که به هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهلانگار است دوست دارد .
نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 85
31- احب عباد الله الی الله أنفعهم لعباده .
از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان سودمندتر است .
نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 86
32- أحثوا التراب فی وجوه المداحین .
بر چهره ستایشگران ، خاک بیفشانید .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 574 ، ح 7960
33- احزم الناس أکظمهم للغیظ
آنکه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه کس دور اندیشتر است .
نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95
34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل یخادن من یعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسید ، زیرا کند هم جنس با هم جنس پرواز .
نهج الفصاحه ، ص 19 ، ح 106
35- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی وطول الامل .
بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553
36- ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا یستجیب دعاء من قلبغافل لاه .
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .
کنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176
37- ادنی أهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلی دماغه من حرارة نعلیه .
از مردم جهنم آنکه عذابش از همه آسانتر است دو کفش آتشین بپا دارد که مغزوی از حرارت کفشهایش به جوش میآید .
کنز العمال ، ج 14 ، ص 527 ، ح 39507
38- ادنی جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسیف .
آسانترین کشش های مرگ مانند صد ضربت شمشیر است .
کنز العمال ، ج 15 ، ص 569 ، ح 42208
39- اذا ابتلی أحدکم بالقضاء بین المسلین فلا یقض وهو غضبان ولیسو بینهم فی النظروالمجلس والاشارة
اگر یکی از شما به کار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب ازقضاوت خودداری کند و میان ارباب دعوا در نگاه و نشیمنگاه و اشاره تفاوتی نگذارد .
کنز العمال ، ج 6 ، ص 102 ، ح 15034
40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنیا کما یظل أحدکم یحمی سقیمه الماء .
وقتی خداوند بندهای را دوست دارد ، دنیا را از او منع میکند چنانکه شما مریض خویش را از نوشیدن آب منع میکنید .
رسول الله صلى الله علیه و آله در سن هفت سالکى بودند که یهودیان گفتند ما در کتابهاى خود خوانده ایم که پیامبر اسلام از غذاى حرام و شبهه دار استفاده نمى کند و آنها را حرام مى داند، خوب است او را امتحان کنیم . مرغى را سرقت کردند و براى ابوطالب فرستادند. همه از آن خوردند، چون نمى دانستند، ولى حضرت رسول صلى الله علیه و آله به آن دست نزد. وقتى علت آن را پرسیدند، فرمود: چون حرام بود و خداوند مرا از حرام حفظ مى فرماید.
سپس مرغ همسایه را گرفته و فرستادند، به خیال آنکه بعد پولش را بدهند. آن حضرت باز هم میل نکرد و فرمود:
و ما اراها من شبهة یصوننى ربى عنها علیه السلام : آنها متوجه نبودند که این غذا شبه دارد، ولى مرا پروردگارم حفظ فرمود. آنگاه یهودیان گفتند: لهذا شان عظیم : این طفل داراى شاءن و مقام عالى است.
از حفض بن میسره نقل کردهاند که او از مادرش، و او نیز از مادر خود که خدمتکار رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بود روایت کرده است: توله سگى وارد خانه آن حضرت شد و زیر تخت آن حضرت رفت و همانجا ماند و سرانجام در همانجا مرد. پس از این جریان چهار روز بر نبى اکرم صلّى اللَّه علیه و آله سپرى گشت و وحى بر آن حضرت نازل نمىشد. نبى اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرمود اى خوله، چه حادثهاى در خانه رسول خدا روى داده است که جبرئیل نزد من نمىآید؟ خوله مىگوید: من با خود گفتم: چه خوب و بجاست که من خانه را سر و سامان داده، و آن را رفت و روب نمایم. جارو را زیر تخت کشاندم که در نتیجه، آن توله سگ را بیرون آوردم. پس از نظافت خانه دیدم که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در حالى که چانه و محاسنش مىلرزید وارد شد و معمولاً وقتى که بر آن حضرت وحى نازل مىگردید رعشه و لرزش اندامش را فرا مىگرفت خداوند متعال از پى نظافت خانه، سوره »والضحى ... « وَ الضُّحى (93ضحى/1) سوگند به روز روشن.
وَ اللَّیْلِ إذا سَجى (93ضحى/2) و سوگند به شب چون بیارمد.
ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى (93ضحى/3) که پروردگارت با تو بدرود نکرده و بىمهر نشده است.
وَ لَْلآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ اْلأُولى (93ضحى/4) و بى شک جهان واپسین براى تو بهتر از نخستین است.
وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى (93ضحى/5) و پروردگارت به زودى به تو [مقام شفاعت] مىبخشد و خشنود مىشوى.
تا »فترضى« را نازل کرد.
ربیعه پسر کعب مى گوید:
روزى پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله به من فرمود:
ربیعه ! هفت سال مرا خدمت کردى ، آیا از من پاداش نمى خواهى ؟
من عرض کردم :
یا رسول الله ! مهلت دهید تا فکرى در این باره بکنم .
فرداى آن روز محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله رفتم ، فرمود:
ربیعه حاجتت را بخواه !
عرض کردم :
از خدا بخواه مرا همراه شما داخل بهشت نماید.
فرمود:
این درخواست را چه کسى به تو آموخت ؟
عرض کردم :
هیچ کس به من یاد نداد، لکن من فکر کردم اگر مال دنیا بخواهم که نابود شدنى است و اگر عمر طولانى و فرزندان بخواهم سرانجام آن مرگ است .
در این وقت پیغمبر صلى الله علیه و آله ساعتى سر بزیر افکند، سپس فرمود:
این کار را انجام مى دهم ، ولى تو هم مرا با سجده هاى زیاد کمک کن و بیشتر نماز بخوان .(1)
(1) بحار، ج 69، ص 407.
جوانان مسلمان سرگرم زورآزمایى و مسابقهء وزنه بردارى بودند.سنگ بزرگى آنجا بود که مقیاس قوّت و مردانگى جوانان به شمار مىرفت و هرکس آن را به قدر توانایى خود حرکت مىداد.در این هنگام رسول اکرم رسید و پرسید: «چه مىکنید؟». -داریم زورآزمایى مىکنیم.مىخواهیم ببینیم کدام یک از ما قویتر و زورمندتر است. -میل دارید که من بگویم چه کسى از همه قویتر و نیرومندتر است؟. -البته،چه از این بهتر که رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد. افراد جمعیت همه منتظر و نگران بودند که رسول اکرم کدام یک را به عنوان قهرمان معرفى خواهد کرد؟عدهاى بودند که هر یک پیش خود فکر مىکردند الآن رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفى خواهد کرد. رسول اکرم:«از همه قویتر و نیرومندتر آن کس است که اگر از یک چیزى خوشش آمد و مجذوب آن شد،علاقهء به آن چیز او را از مدار حق و انسانیت خارج نسازد و به زشتى آلوده نکند؛و اگر در موردى عصبانى شد و موجى از خشم در روحش پیدا شد،تسلط بر خویشتن را حفظ کند،جز حقیقت نگوید و کلمهاى دروغ یا دشنام بر زبان نیاورد؛و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت و مانعها و رادعها از جلویش برداشته شد،زیاده از میزانى که استحقاق دارد دست درازى نکند.» (1)
(1) .وسائل،ج 2/ص 964.